انگار هرچه سنم بیشتر شد معنی و مفهموم درد را بیشتر و بهتر متوجه شدم ، طوری که حالا برای زدن آمپول جیغ میزنم . انگار نه انگار من همان بچه کنجکاوی بودم که ماهی عید را تشریح میکردم یا از بچه های کلاس در آزمایشگاه خون میگرفتم ، به طرز فجیعی حساس شدم و هر صحنه ی جنگ و خون ریزی دلم را به هم می آورد :/ +مامان قرار بود بهم آمپول ویتامین بزنه طوری جیغ میزدم از ترس که بابام عصابش خورد شد و و بقیه ی خانواده هم به باد فحش گرفتنم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت